ای عشق شکسته ایم مشکن ما را
این گونه به خاک ره میفکن مارا
ما در تو به چشم دوستی می بینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
ای عشق پناهگاه پنداشتمت
ای چاه نهفته ! را پنداشتمت
ای چشم سیاه آه ای چشم سیاه
آتش بودی نگاه پنداشتمت
ای عشق غم تو سوخت بسیار مرا
آویخت مسیح وار بر دار مرا
چندان که دلت خواست بیازار مرا !
مگذار مرا ز دست مگذار مرا !
ای عشق در آتش تو فریاد خوش است
هر کس که در آتش تو افتاد خوش است
بیداد خوش است از تو وز هستی ما
خاکستری سپرده بر باد خوش است !