دختر خاله من متولد سال 89 هستش
ما یه طبقه خونمون فاصله داره یهو دیدم دوان دوان اومده خونه ما ،فت بریم اتاق درو قفل کنیم منم گفتم باشه نشست یهو دیدم گریه میکنه
بچه ها دختر عمه من زود براش تبلت خریدن اون یه بار یه چیزی سرچ میکنه یه زن لخت میاد بعد خاک بر سر میشه و ..... کلا همه چی رو میدونه
ولی منو اون خیلی صمیمی هستیم همه چیشو اول به من نیگه بعد مادرش میگه اجی من میترسم گفتم چرا گفت از سینه ام یه چیزی اومده بیرون مادرش به من گفته بود که اگه برات در مورد بلوغ چیزی گفت توضیح بده قشنگ منم گفتم اجی جون دیگه داری بزرگ میشی خانوم میشی به بلوغ رسیدی یهو دیدم گریه اش بیشتر شد گقت اجی من میحوام بچه بمونم دوست ندارم بزرگ شم میخوام همینجوری بمونم من هنوز میخوام با عروسکام بازی کنم کلی چیز گفت خیلی گریه ام گرفت دیگه توصیح ندادم دلداریش دادم صورتشو شستم فرستادمش خونه 😢 یعنی کی به بلوغ میرسه