بهش بگو هر دختری یک روز باید بزرگ بشه براش از خوبی های بزرگ شدن بگو
من یادم نیس زیاد بزرگ شدنمو ولی یادمه یه روز تو مدرسه تو زنگ ریاضی بود
یه دنیای شاد و خوبی داشتم ولی یهو زندگیم سیاه و پوچ شد
فکر کن یهو اتاقم که پره عروسک بود از چشمم افتادبه مادرم زور کردم کاغد دیواری سیاه سفید بزن شبا تا 6 بیدار موندم یه بار با خودم فکر کردم بزار دوباره با عروسکام بازی کنم نشستم پایین هی فکر کردم چیکار کنم نشد خیالاتم نابود شده بود یهو یادم اومد بچه نیستم و بزرگ شدم و باید برم از مغازه کناری نوار بهداشتی بخرم 😢😢😢
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
0 ثانیه پیش
1 ثانیه پیش
1 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
