حالم از شوهرم بهم میخوره...
بحثمون شد بهم گفت گریه کن تا قربون صدقت بشم...
(دعوامون شده بود قبلا خیلی بد برخورد کرد منم حرفامو اینکه تو بی محبتی و فلان و... رو با گریه گفتم)
حالا اونو زد تو سرم
تا ی روز ک هنگ بودم بخاطر حرفش...
الان ک میبینمش حالم بهم میخوره واقعا
هروقت گفت بهش بگو من از خودم راضیم و خوشحالم ک تنم سلامته،باهوشم،و از نظر خودم خیلی زیبا هستم
و جوابشو نده دیگه
شوهرمنم همینطوره امروزم خیلی ناراحتم کرده قلبمو شکونده نامرد سر حرفای مامانش
خب بیشتر ایراداش سر چیه تا به حال تو خلوتت بهش توجه کردیی منم شوهرم قبلا خیلی ایراد میگرفت مخصوصا وقتی چاق شده بودم فکر کن روز زن قشنگ زد تو برجکم اولش از دستش اتیشی شدم و خیلی دلم شکست ولی تو تنهاییم نشستم خودم تو ایینه دیدم خیلی از خودم متنفر شدم بهش حق دادم ولی به روش نیاوردن که پر رو نشه بعد اون یه مدت یواشکی رفتم دکتر تغذیه بهش میگفتمواسه تیروییدم میرم کم کم که لاغر شدم تعجب کرد الان کلا من ازش ایراد میگیرم
ی وقتایی کلی شیک کن و تو خونه با بچت خوش باش و محلش نده،انشالله رابطت خوب شه...نذار فک کنه حرفاش روت اثر داشته و باور کردی حرفاش درسته.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
