بهش بگو بہ جاے من
بگیره دستاے تو رو
بگو همیشہ از چشات
بخونہ حرفاے تو رو
من کہ نشد ولے بہ اون
بگو نفس صدات کنہ
فرشتہ ے قصہ ی من
از آدما جدات کنہ
ماجرای مرا پایانی نبود
اگر عطر تو از صندلی بر نمی خاست
دستم را نمی گرفت
به خیابانم نمی برد...
تامام......☺
شبتون زیبا
دلم براي كودك وجودم تنگ شده
براي شيطنت هاي بي وقفه،
بيخيالي هاي هر روز،،
خنده هاي بلند و بي دليل،
براي آن احساسات مهار نشدني،
حالا اما،
كودك حساس و نازك نارنجي درونم چه بي هوا اين همه بزرگ شده!
چه قدي كشيده طاقتم!
ضرباهنگ قلبم چه آرام و منطقي ميزند!
اينگونه اطمينانش بيشتر است!
جاي بستني يخي هاي دوران كودكي ام را
قهوه هاي تلخ و پر سكوت امروز گرفته است!.
نه اينكه تمامي اينها بد باشد،نه!فقط خدا كند وزنشان آنقدر سنگين نشود كه كودك حساس و شيرين درونم زير سنگيني آن بميرد!
اون رفیــق مهربونــم رو کـدوم قلــه نشستــه
تو کجـای این زمینه، از چه خاکی شده خسته
نمي دونم كه كجايي، يكـي ميگـه دور دورايي
تو سويسي يا كه دانمـارك،كي پر و بالتو بسته
وقتي كه كل كل مي كرديم يادته توي سمينـار
من مي گفتم، تو مي گفتـي،يه عالم راز نگفته
شهر ما چه با صفا بود وقتي دوستام همه بودن
اون صفـــا و مــهــربـونـي بعـد اونـا ديگــه رفتــه
هـر كـدوم يه جـاي دنيــا، شايــدم غريـب و تنـها
ولي يادشــون هميشــه، تـوي يـاد ما نشسته
متلاطم
تنها
بیکران
کاش اقیانوسی نبودم
پنجه کشان بر ساحل...
✐
منم آن کشتی بر گل نشسته در مسیر تو
دل مغرور تو سُکّـان گرفت و ناخدایی کرد
#الهام_رازقی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
