«شعر۵»

و شب برای من از نبودن های تو آغاز میشود...

چه کسی میداند تمام شبهایم را

در حسرت نبودنت صبح خواهم کرد

و باز شب می‌شود و دلتنگی از نو آغاز میشود...

حجم نبودنت نداشتنت را سخت صبح خواهم کرد...

چه کسی میداند نداشتنت

به اندازه  سپیدی یک تار مویم

فاصله هست تا صبح ...

چه کسی می داند...؟!

یس😍😍😍😍😍

مجلسی داری و ساغر می‌کشی تا نیمه شب
روز پنداری نمی‌بینیم چشمِ نیمه خواب...!

وحشی-بافقی#  

ومن خسته تر از آنم که به کسی جز تو فکر کنم ...
و من کورتر از آنم که کسی جز تو را ببینم...
وتوچه کردی با من جادوگر شهر کوچک قلبم ....

..رَسم این مگر نبودکه گر آتشم زنی

خاکستر مرا نسپاری به دست باد

گفتی ببند عَهد و به من اِعتماد کن

نفرین به عَهدبستن  لعنت به اعتماد

#فاضل‌__نظری✨

-----«✨✌️🏻🌹🍃✨»--

.

شبـم

ڪه

جاےِ خود

با "تــو" تمام

دقیقه هایم بخیر میشود...

#مهناز_نجفی

•

در قمار زندگے ،منطق ڪہ حاڪم مے شود

شاهِ دلـها هم ڪہ بــاشے عاقبت بازنـدہ اے

هادے_نجارے

‏رفتن را همه بلدن

امّا ماندن کار هر کسی نیست !!!

عشق مثل دریاست

و دریا همیشه آرام نیست

اگر کسی کنارتان ماند

خیال نکنید به شما نیاز دارد

او برای ماندن آمده

در منطقش

عشق و کنار کشیدن جور در نمی آید !

جا زدن برایش بی معناست !

یا دستی را نگیر

یا برای همیشه بگیر

قسیم النار والجنه تو هستی ساقی کوثر

ولی الله اعظم هستی و،داماد پیغمبر

نداری هیچ همتایی،به جز صدیقه اطهر

علی بن ابی طالب امیر المومنین حیدر

نه این حرف پیمبرنیست این حکم خداوند است

امیرالمومنینی به علی تنها برازنده است

روز محشر هر کسی در دست گیرد نامه ای

ما نیز حاضر میشویم تصویر حیدر در بغل.......

یاعلی❤

اون تاپیکی که باهم حرف میزدید..حرفاتون صمیمی،بود..تاپیک یادم نیست..همیشه این موقع ها مناسبتا.. ختم میذاشت

نم بارونو یه ساحل آرومو خنده های از ته دل باشه ...💎

عکست را

لای کتاب

عطرت را

بین نخ‌های شالگردن

یادت را

کجای این خانه

پنهان کنم ؟؟!

آروم نمیکنه منو؛

این دوستت دارم تایپ کردنا،

این استیکرای بوس و این گیفای بغل...

دلتنگیمو درمون نمیکنه هی بالا پایین کردنِ صفحه اینستاتو هی این ور اونور کردنِ عکسای پروفایلت...

باید تو بغلت باشم،

بعد بهم بگی که دوستم داری نه یه بار،هزار بار...

هی بوسم کنی و هی زبری صورتت اذیتم کنه و هی خودمو بزنم به بیخیالی...

باید زل بزنم تو چشمات هی نگات کنم و هی سیر نشم ازشون...

باید غرق شم تو جزئیات صورتت یه جور که حفظشون بشم...

دوای درد من حرف زدن باهات تو این صفحه ی چند اینچی نیست،یا حتی گفتنِ دلتنگیم و به رو آوردنِ جایِ خالیت که بدجور میزنه تو ذوق...

دوای دردِ من شنیدن بوم بوم قلبته،

گرفتنِ دستت یه جور که خطای کفِ دستتو از بر بشم...

دوای دردِ من نفساته که بخوره به صورتم،

دوای دردم دستته که بره لای موهام،

دوای دردم بودنتِ همین الان،همین جا...

پیشم.