مده ای حکیم! پندم که به کار در نبندم
که زِ خویشتن گزیر است و ز دوست ناگزیرم...
نه از سرم می افتی
نه از چشمم
کجای دلم نشسته ای
که جایت این قدر امن است ؟
بودن یا نبودنت مهم نیست
آنقدر دوستت دارم که
به حضورت نیازی نیست
همانند خدا که هست
اما نیست
مرا ببخش که تو را
به قیمتت خریدار نبودم ،
اما بدان آنچه برای داشتن تو
به حراج گذاشتم
تمام دارایی من بود
دلتنگی را چگونه هجی کنم تا درک کنی ؟
چهار ستون بدنم
زیر سنگینی اش
تا خورده است …
وای که دلم لک برا روضههای آقا...
یعنی امسالم توفیق میشه برات گریه کنیم آقا جون؟
یا ابن شبیب ان کنت باکیا لشیء فابک للحسین بن علی بن ابی طالب علیهما السلام😭😭😭😭
دوباره می نویسمت کنار بیت آخرم
و چکه چکه می کنم به سطرهای دفترم
تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من
من آب و دانه می دهم به خوش خیال، باورم
تو مثل ماه برکه ای و من غریق مست شب
دوباره تو دوباره من شناوری شناورم
شنیده ام ز پنجره سراغ من گرفته ای
هنوز مثل قاصدک میان کوچه پرپرم
گلایه از قفس کمی ... کمی عجیب می رسد
خودم قفس خریده ام برای این کبوترم
شبی به خواب دیدمت میان تنگ کوچه ها
قدم زنان قدم زنان تو را به خانه می برم
غزل به خواب می رود به انتها رسیده ام
تمام من چکیده شد کنار بیت آخرم...
"حسین منزوی"
اعتصامی جفتشم مجازه چشم غره نری😝😝
گفتم اهنگای مورد علاقمو باهات شریک شم 😄😄
شب
همان چیزی ک تمامِ روز را برایش بیقرارم....
حقیقتی ک آدم ها
برایِ ندیدنش
خود را ب خواب می زنند.....
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
