ی بار جشن دندونی بچه پسر خالم بود پدر زن پسر خالم رفته بود دستشویی پسر خالم فکر کردن داداششه رفته خیلی باهم اخه شوخی دارن وسط مجلش همه داشتن میخندیدن یهو داد زد مث اینکه یکی مونده گیر کرده تو دستسویی داداش سند بزارم بیای بیرون یهو پدر زنه درو وا کرد اومد بیرون😂😂😂😂😂
قبل ازدواجمم خونه عموم بودیم داشتن راجب ساختمون سازی عموم حرف میزدن منم اومدم ی نظر بدم ک قیر بریزید سفت بشه این زیر بنا زبونم نجرخیر گفدم ک یر بریزید سفق شه 😑😑😑😂