«شعر4»

سلام به همگی ...صبحتون پر از عشق و مهربونی 😍😘

زندڪَے رقص نجیبےست
ڪہ از چشمہ‌ے بودن‌، جاریست ...
رقص یڪ شاپرڪ بازیڪَوش
لاے یڪ دستہ ڪَلِ یاس معطر در باغ ...
رقصِ  یڪ نغمہ‌ے آرامــ اذان ...
ڪہ شبے باد میان من و این قبلہ
پراڪنده ڪند ...
رقصِ ڪِرمے شب تاب
ڪہ شبیہ تپشِ خورشید است ...
زندڪَے شعر نجیبےست
ڪہ در دفتر اندیشہ‌ے این ڪَنبدِ دَوار
پر از قافیہ است ...
چہ ڪسے ڪَفت خدا شاعر نیست ..؟؟!!

کاش کودک بودیم... 

تا بزرگترین ... 

خطای ما ... 

خط خطی... 

کردن روی ... 

دیوارها بود... 

نه دل انسان ها...

🎇🎭🎭🎭♠️♣️

محشر به پا کن

بریز

عطر نفس هایت را

روی تن تب دار جمعه

مطمئن باش

صبح هایش طعم سیب

و غروب هایش

رنگ بهشت خواهد گرفت ..

نزدیکتر بیا

بگذار قالب تهی کنم

از هیاهوی عشق ..

روزگار عجیبی ست 

این روزها انسان ها انگار که 

به دست هم پیر می شوند 

نه به پای هم... 

دلم کمی تفاوت میخواهد....

کمی شعر....

کمی حال و هوای شاعرانه...

یک کافه ی دنج و یک قهوه ی تلخ....

از همان قهوه های تلخی که صورت را مچاله و طبع شاعرانه ی یار را بیدار میکند....

دلم کمی زمزمه های درگوشی به وقت دلبری میخواهد....

از همان زمزمه هایی که از جان یار رخت بربسته و دل و قلمش را به بازی میگیرد....

دلم سخت اینده ای میخواهد 

که یار شب هنگام آواز سر دهد و شاملو خانی کند و من حریصانه سیراب کنم روح و روان را.....

گوش هایم سخت محتاجِ شنیدنِ "بانو جان"...

و زبانم بی قرارِ شلیک "جانم به قربانت"...

دلم کمی لیلی شدن و مجنون وار دوست داشته شدن....

کمی مشاعره...

ساعاتی همنشینی در جوار یارو حضرت حافظ....

دلم کمی...

فقط کمی پر میزد

 حوالی رویاهای مچاله شده در دستان تو....

🎲🎲🎲🎲💎💎🎇🎇♣️♣️♣️♣️🍃🍂🍂🍃

اعتصامی جان 

خبری از نازبانو‌نشد نگرانشونم 😢😢😢

زن‌ها گاهی اوقات چيزی نمی‌گويند !

چون به نظرشان لازم نيست كه چيزی گفته شود ، با نگاهشان حرف می‌زنند ، به اندازه يك دنيا حرف می‌زنند ...

هرگز نبايد از چشمان هيچ زنی ساده گذشت !

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌

از این به بعد وقتی دلم میگیرد

مینویسم برای تو

اما همه میخوانند بجز تو

ما همه گاهی حس گمشدن میکنیم ••

جانیم گوزلیم 

سن بولاری هاردان تاپیسان 

چوخ گوزل بایاتیلر گویورسان 

سنن چوخ ممنونام 🌷🌷🌹❤😘