خواهش میکنم...
یه شعر از خودم بزارم تا بعد...
"چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد"
هیچ کس قدر من از زندگی رنجیده نشد
از سر جبر که انگار به عقدم خواندند
همچو آن تازه عروسی که پسندیده نشد
یا همان سوخته دل در هوس یک طرفه
بوسه ها خفته به لب، مانده وبوسیده نشد
عمر یک ساله ی دهقان به بادی رفته
شده ام مزرعه ای ،وقت درو چیده نشد
یا همان بچه یتیمی که زشوق شب عید
بارها رخت نویش تا شد و پوشیده نشد
من همان بیت حزینم که در آخر شعر
بارها خواندن و خواندند و فهمیده نشد
گفته شدبیگنهی و نرسی چوبه ی دار
سر من بر سر داراست وبخشیده نشد؟
نازبانو#
عمری اگر بود دوباره سر میزنم🥀