«شعر ٢»

ترسم که تو هم یار وفادار نباشی

عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی

من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم

تو از دل من هیچ خبردار نباشی

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

گستاخی خیالم را ببخش

که حتی

لحظه ای

یادت را رها نمی کند...

تو اگر پائیز زردی ٬ واسه من بهار سبزی

تو اگر هوای سردی واسه من همیشه گرمی

تو اگه ابر سیاهی واسه من ابر بهاری

تو اگه دشت گناهی واسه من یه بی گناهی

تو اگه غرق نیازی ٬ واسه من یه بی نیازی

تو اگه رفیق راهی ٬ واسه من یه تکیه گاهی

+ نمی‌تونستم از رفتن منصرفش کنم

- پس چی کار کردی؟

+ نشستم کنار دریچه، سیگارم رو روشن کردم و رفتنش رو دیدم..

- بعدش رفتی خونه؟

+ نه ، یه پاکت سیگار کشیدم ، گفتم شاید برگرده..

- بعدش چی؟ رفتی خونه؟

+ آره رفتم خونه و همه عکس هاش رو جمع کردم...

- سوزوندی؟

+ نه، گذاشتم تو انبار..

- چرا نسوزوندی؟

+ دیوونه شدی؟ شاید برگرده!

کاملا جدی میگم    شاعرانی که شعر کودک بسرایند خیلی کم هستند

@nazbanoo8300  

شعر برای تپش نگفتینا من منتظرم ♀‍🤦♀‍🤦♀‍🤦

مثل باران چشمهایت دیدنی است ٬ شهر خاموش نگاهت دیدنی است

زندگانی معنی لبخند توست ٬ خنده هایت بی نهایت دیدنی است

آخ جون ! حالا جشنوارش کی هست ؟ 😊

ای کاش می توانستم بگویم

که با من چه می کنی

تو جانی در جانم می آفرینی

تو تنها سببی هستی

که به خاطر آن

روزهای بیشتر

شب های بیشتر

و سهم بیشتری

از زندگی می خواهم

تو به من اطمینان می دهی

که فردایی وجود دارد.

ای دیر به دست آمده بس زود برفتی

 آتش زدی اندر من و چون دود برفتی

زان پیش که در باغ وصال تو دل من

 از داغ فراق تو برآسود، برفتی

ناگشته من از بند تو آزاد، بجستی

ناکرده مرا وصل تو خشنود، برفتی

آهنگ به جان من دلسوخته کردی

چون در دل من عشق بیفزود برفتی

ای دیر به دست آمده بس زود برفتی

 آتش زدی اندر من و چون دود برفتی

زان پیش که در باغ وصال تو دل من

 از داغ فراق تو برآسود، برفتی

ناگشته من از بند تو آزاد، بجستی

ناکرده مرا وصل تو خشنود، برفتی

آهنگ به جان من دلسوخته کردی 

چون در دل من عشق بیفزود برفتی

چشم حتما..

خودت میدونی این چند روز حالم از تاپیک شعر

گرفته بود بخاطر تعلیقش...

ولی به فکر هستم به روی چشمام 

اون عکس نوشته  در مورد اینکه کاش ادما اندازه صداقتشون حرف بزنن