2777
2789
عنوان

«شعر ٢»

| مشاهده متن کامل بحث + 18212 بازدید | 2686 پست

     نگـــــــران نباش، 

               " حــــال مـــن خـــــوب اســت " بــزرگ شـــده ام 

      دیگر آنقــدر کــوچک نیستـم که در دلـــتنگی هـــایم گم شــوم! 


                                    آمـوختــه ام، 

      که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش" زندگیست " 


                   راســــــتی، دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خــــــــوب یاد گـــرفتــه ام 

                          " حــــال مـــن خـــــــوب اســت " 


                               خــــــوبِ خــــوب!!

متعهد💍.... گلستون ميشه اين خونه                                               همينجورى نميمونه....🥀🌲

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

ای دل

که بی گدار به آبی نمیزدی...


بی قایقت

میانه‌یِ دریا چه میکنی؟!

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             

خاطره

یک پیراهن خالیست

که اندازه‌ی هیچ‌کس نمی‌شود !

باید آویزانش کرد در باد

و با رقصش پیر شد…

متعهد💍.... گلستون ميشه اين خونه                                               همينجورى نميمونه....🥀🌲

حرف هایی هست که

نمی شود گفت

من سال هاست هر کسی

میپرسد خوبی‌

فقط سرم را تکان می‌‌دهم

و این ناگفتنی‌ ترین حرف من است …

متعهد💍.... گلستون ميشه اين خونه                                               همينجورى نميمونه....🥀🌲


در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             

دلم از داغ نامردى؛

نسیمی سرد میـــخواهد…


میان قحطی مرهم؛

دلى هم درد میـــخواهد…


مگر یادت نمى آید؛

در آغاز محبت ها…


شبى گفتم در گوشت؛

” رفاقت مرد میـــخواهد “

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             

بیا ای بی وفای من 

و امشب را فقط امشب 

برای خاطر آن لحظه های درد 

کنار بستر تاریک من .شب زنده داری کن 

ک من امشب برای حرمت عشقی 

ک ویران شد 

برایت قصه ها دارم 

تو امشب آخرین اشکم ب روی گونه میبینی 

و امشب آخرین اندوه من مهمان توست 

بیا نامهربان 

و امشب را کنار بستر من شب زنده داری کن 

چ شبهایی ک من تا صبح برایت گریه میکردم 

و اندوهم همیشه میهمان گوشه و سقف اتاقم بود 

قلم بر روی کاغذ لغزشی دشوار می پیمود 

ک من در وصف چشمانت 

کلامی سهل بنویسم 

درون شعرهای من 

همیشه نام و یادت بود

درون قصه های من 

همیشه قهرمان بودی 

ولی امشب کنار عکسهای پاره ات آخر

تمام شعرهایم را ب آتش میسپارم من 

درون قصه هایم .قهرمانهارا 

ب خون خواهم کشید آخر 

و دیگر شعرهایم بوی خون دارد 

ببخش ای خاکی خسته 

اگر امشب ب میل من 

کنارم تا سحر بیدار ماندی 

برای آخرین شب هم زچشمت عذر میخواهم 

ک امشب میزبان رنج من گشتی 

برای آخرین لحظه 

خدا حافظ

ما شقایق های باران خورده ایم 

سیلی نا حق فراوان خورده ایم 

ساقه ی احساس مان خشکیده اس

زخم ها از باد وطوفان خورده ایم

تا چه بودتا کنون تقصیرمان 

تا چه باشد بعد ازاین تقدیرمان.

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792