وقتی رو پاهام وایمیستم از درد میخوام بمیرم... نمیتونم غذا درست کنم، کاش حالم خوب بود برای مامانمم یه کاری میکردم... مامانم هرروز غذامونو حاضر میکنه، تو کارای خونه کمک میکنه... همه کار برامون میکنه با اینکه از درد با کمر خم راه میره... امروز دیگه افتاده و نتونست بیاد و برامون غذا درست کنه... ما خونمون کنار خونه پدرشوهرمه... از صبح یک بوی ماکارونی خوشمزه ای میاد... همش میرم جای پنجره و بو میکشم... به شوهرم گفتم میشه ببینید اونور غذاشون ماکارونیه یا نه...یکم برام بگیرین؟!شوهرم رفته... مامانش گفته نه نمیتونم بدم، خواهرات هستن، غذا کم میاد😓 خییییلی بهم برخورد... من تاحالا چیزی ازشون نخواسته بودم... هیچی... چقد دلم هوای مامانمو کرد😔
نسیم را گفتم،اگر حقیقت خورشید را حجابی هست، همیشه در پسِ هر ابر، آفتابی هست، همیشه پشت دیوار های بلندِ نومیدی،امید هستو افق های بی کران روشن🤩
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
حالا منم آدم شکمویی نیستم... شاید به قاشق بخورم... اگه باشه باز نمیخورم... فقط نمیدونم چرا اینقد بوش ...
مریضیت چیه ......
😭یاقمربنی هاشم نذر کردم اگه نی نی دار بشم پسر باشه اسمشو میزارم ابوالفضل اگه یه دختر شیرین دوست داشتنی هم باشه نازنین زینب .سقای بی دست دستم را بگیر.😔😔😔خدا جونم نذار حسرت نی نی تو دلم بمونه .خودمم ۱۳۶۷سابقم .تعلیق شدم.الان شدم توت سفید