سلام دوستای عزیزم شدید دلم گرفته گاهی اوقات خسته میشم از انتخابم من انسان حسودی نبودم همسرم بخاطر دوست داشتن زیادمنوبرادرم حسودی میکنه اصلاکلا من میرم پیش خانه واده م یا اونا میان یه جور دیگه میشه رفتارش بارها بحثمون شده میگه کم برو پیش داداشت اخه ماچندماه یکبارهمدیگه رومیبینیم خب انتظارمیره بیشترکنارسون باشم اماخودش حداقل هفته ای یکبارخانه واده شومیبینه ویک برادرزاده داره تاجایی که جا داره بهش محبت میکنه ودوسش داره الان منم حسود شدم دوست ندارم اونقدبقلش کنه وقربون صدقه ش بره چرابایدمن باداداشم اینجوری رفتارنکنم امااون بکنه بهش میگم میگه از لج تو دیشب دیدم عکس برادزاده شوگذاشته بودصفحه گوشیش وگفت خیلی دوستش دارم انقدحرص خوردم وعصبی شدم چندبارپرسیدچی شده جوابشو نادم گفتم هیچی خیلی راحت پاشد رفت خوابید کلی گریه کردم اخه این چجور زندگیه که بفکرناراحت شدن انسان نیستن یاازدل ادم دربیارن گاهی زیادالکی ادمهارو دوست دارم اوووف چقد طولانی شد ببخشید خیلی دلم گرفته ها عجیب وشدید چیکارکنم به تفاوت باشم حسودی نکنم یابیخیال رفتارهاش باشم حرص نخوردم
همیشه شاد ودلخوش باشین ویک قدر دان داشته باشین❤❤❤