خوب این حست اشتباهه..
چون ی جوری میگی انگار فرصتت تموم شده...
و یه جوری تو ذهنت نتیجه گیری میکنی و خودت رو جای خدا میزاری... تو از کجا میدونی ک خدا خواست و تو نخواستی.... شاید این نخواستن تو در واقع خواست خدا بوده.. ک جوری شده ک تو نخوای.. یعنی خدا خواسته ک اون ازدواج صورت نگیره. یا درست عقب بیوفته..
وقتی میگم از فضای این ک مذهب و خدا خواست و نخواست بیا بیرون منظورم این نیست ک کافر شی و ....
منظورم اینه انقدر خودت رو جای خدا نزاری و هی نگی خدا این کارو کرد... خدا اونجوری خواست ... یا نخواست...
ببین خودت چی میخوای...
الان. شروع کنی ب درس خوندن سی و سه سالگی دکتری گرفتی...
مگه پیر شدی ک اینجوری میگی..
امیدوارم منظورم رو فهمیده باشی و ب لامذهبی محکومم نکنی