مامانم از شهرستان اومده دو هفته پیش من کارهای سیسمونیم انجام بده ..نصف وسایلامم اونجاست قراره بابام بیاره با خودش حالا عوض اینکه بگه منم با بابا میام کمکتون سیسمونیش بچینیم هی زنگ میزنه به مامانم مبگه پس کی میای من خسته شدم هرروز باید بیام کارا بابا را کنم..بخدا تو این وضع کرونا من شش ماه تمام مامانم ندیدم
تازه گفته من با بابا مامانم برم دوباره اونجا ..سه هفته شهرستان بودم دکترم گفته از جات تکون نخور ..خیلی دلم گرفت حتی مامانمم پشت تلفن جلو خودم به ابجیم گفت منم خسته شدم زودتر میخوام برگردم
عزیزم خودم بشم پرستارت .ناراحت نباش مادراست دیگر و خواهر کوچکتر
خودشون عادت کردن هرروز هرروز مامانم ببینند ولی من بیچاره راه دور افتادم ...دوروزم که مامانم میاد پیشم تحمل ندارن
منازوقتي ازدواج كردم شاهدتبعيض بودم خيلي بده الانم شش ماهمه وتوخونه خودم بادختركوچولوم تنهام مامانم نميكنه بهم سربزنه
چرا اعتراض نمیکنین؟ هر کی از پدر مادر طلب کنه برنده است
هه. شعور ندارن بعصیا
منم به همین مشکل تو درمورد خانواده بی درکم دچارم اما در مورد مسایل دیگه
چاره ای نیست
به خدا یکیو میشناسم از 7ماهگی اومده خونه مامانش الان بجه به دنیا اومده تا ختنه هم میخوان اینجا باشن مامانه مثله چی مراقبت میکنه از دخترو داماد پذیرایی میکنه با عشق
حالا اگه مامان من بود بچه لم یک هفته اش میشد میگفت بربد دیگه خسته شدم
