دیگه اصلا دوسش ندارم واسم غریبه اس حساس شدم تمام بدیهای خونوادش مدام توذهنمه بدیهای خودش اصلا دلم نمیخادببینمش حالم ازش بهم میخوره دلم میخاد بچم ک ب دنیااومد بردارم برم ازش دورشم یا اون بره ازمادورشه خسته شدم خییییلی الان دوماهه اینجورشدم حتی شمارشم پاک کردم ازگوشیم اصلا دلم نمیخاد بیادخونه یا باش حرف بزنم باش غذا بخورم یدفعه بچم جای اونو توقلبم پرکرد و پرازکینه ونفرت شدم ازش چیکارکنم😔نمیتونمم برم مشاوره