عادت که اره ولی وابسته نه من شوهرمو میپرستم حاضرم خودم بمیرم ولی اون هیچیش نشه اون اقا پسره هم چون هم سن داداشم بود فقط خواستم کمکش کنم دلسوزی بیجا کردم الان میفهمم خیلی بد کردم هم در حق همون پسر همم شوهرم
شوهرم خیلی مرده خیلی چون تا حالا حتی یه بارم به روم نیورد و مثل قبل حتی بیشترم دوسم داره این منم که یاد اون روزی که شوهرم فهمیو میفتم و گریم میگیده از حماقت خودم