حدود یک سال پیش دوست بابام به همراه خانواده اومدن خونمون و دخترشون تازه عقد کرده بود کلی کلاس مادرشوهرشو پیشم گذاشت اخرم گفت اگه عروس خوب باشه مادرشوهرم خوبه 😒
الان که یادش افتادم میگم چرا دهنشو پر خون نکردم 😑
اسکل#
حسرت چیزایی رو میخوری که دیگه برنمیگرده و تا آخر عمر میشه حسرت 🙃
عجب منکه امشب مادر همسری اومده کلی دردو دل کرده باهام جاریم حرصش داده بود من بهش میگم توروخدا بیخیالش شو خودتو حرص میدی قلبت میگیره اونم خودش میدونه و کاراش
من یک زنم به زن بودنم افتخار میکنم چون به مادرم افتخارمیکردم و خواهم کرد شاید مادرم سواد نداشت ولی برای من دانشمندی بود که قلق رموز زندگی را میدانست شاید مدرک علوم ریاضی نداشت اصلا تا به حال دست به قلم نشده بود ولی عجیب در مخارج خانه تبحر داشت اصلا چه میدانست واکنش شیمیایی چیست ولی دمای پخت و زمان پخت رو به خوبی میدانست علوم عرفان راهم نگویم که هنوز تسبیحش در صندوقچه خاطراتم بوی دستانش را میدهد خیلی دوست داشت باسواد شود ولی نشد امااز نظر من علوم را به خوبی فراگرفته بود آری زن ها همین هستندگرچه الان در کنارم نیست و هرروز دلتنگش هستم ولی قول دادم من باسواد شوم ازآن سوادهایی که مادرم دوست داشت