دوستم سال ب سال بهم پیام نمیداد بعد یه بار پیام داد ک قراره از شهرستان بیاد تهران قبلا هم اومده بود سه بار هر بار پذیرایی خوب و مفصلی هم کرده بودم ازش
البته اونم سوغاتی برام میاورد از شهرشون
اینبار من جدا شده بودم اومد اتفاقا خیلیم بهش رسیدم سوغاتیم نیاورد
بعدم همش میگفت فلان دوستمون اومده مونده توی خوابگاه و فلان و اینا بعد میگفت یه دوستم خوابگاهه باید پیش اونم برم
البته اینم بگم اولشم ک میخواست بیاد کلی سین جین میکرد ک ببینه خونه ی من کجاست نزدیکه ب اونجایی ک کارداشت
خلاصه یه روز گفت بریم خرید منم سر درد داشتم گفتم نمیتونممیگرنم گرفته خودش رفت و ناراحت شد یه روز صبحم بیدار شدم دیدم رفته زنگ زدم گفت اومدم پیش دوستم منم گفتم حداقل یه خداحافظی میکردی
گفت حالا باز میام پیشت اخرشم ن زنگ زد برای خداحافظی ن اومد پیشم همونجا شمارشو پاک کردم
دوستی ک فقط موقع نیازش یاد ادم بیفته نباشه بهتره