بچه ندارم ولی یه پسر خالمه دارم ماشالله بلاست. تو جمع نشسته بودیم من داشتم بهش غذا میداد بچه دو سالشه. بعد تکون خورد غذا ریخت رو لباسش بهش گفتم ببین چیکار کردی برنجا ریخت روت. بچه یه نگاه به من کرد یه نگاه به غذا برگشت گفت به تو ربطی نداره دوس دارم بریزم روم. جمع ساکت فقط منو مینگریستن و هرهر میکردن. از اونروز تو افقم 😢😢😢