سلام دیشب تایپک زدم بیشتر زخم زبون شنیدم تا راهنمایی و دلداری😭
گفتم پسری از تو فامیل منو میخواست قاطعانه ردش کردم چون حسی بهش نداشتم از خودمم خیلی مطمعن بودم اون موقع،ولی الان اگر پا پیش بزاره مثل گذشته برخورد نمیکنم و منطقی تصمیم میگیرم(احساساتی نسبت بهش پیدا کردم)، با اینکه خیلی آدم خوبی،آروم و کم حرف و مهربونیه ولی خیلی غرور داره که بعد از یکسال و خورده ای دیگه پا جلو نذاشته،بعضی ها قضاوتم کردند گفتند من مغرورم ، نه اون. ولی خب هر آدمی به اندازه خودش باید غرور داشته باشه،اگر من برم جلو پس حیا و عفت دخترونه چی میشه،اون که نباید ناز کنه،با اینکه چند باری خیلی خوب و خوش رو باهاش سلام کردم ولی اون به زور جوابمو داد، دیگه حتی یک کلمه هم با من نشده حرف بزنه، رفتارش با بقیه میبینم همونجوره ولی با من که قبلاً حداقل سرصحبت باهام باز میکرد مثل یک تیکه یخ میمونه،ولی با پدرم اینا هنوز همونجوره، رفت آمد کمی داره مثل سابق، هرموقع کاری پدرم ازش بخواد انجام میده مثل سابق،یک وقتی هم اون کمک میخواد، نمیدونم تو دلش واقعا چی میگذره،تو اوج جوونی موهاشم داره سفید میشه😔
خواهشن کسی زخم زبون نیش کنایه نزنه،خدا نیاره اون روزو که واسه خودتون یا عزیزانتون پیش بیاد،منم فکرش نمیکردم ولی شد...