2733
2739

من الان از تنها کاری که مثه چی پشیمونم اینه که وقتی خونمو دزد زد از ترس پاشدیم اومدیم خونه روبرویی مادرشوهرم اینا زندگی کردیم.تو یه خونه کلنگی قدیمی کوچیک که مال پدرشوهرمه.خونم خیلی بزرگ و قشنگ بود هرکاری میکنم شوهرم راضی نمیشه دیگه ازاینجا بریم.پول داره که از اون بهترشو بخره ولی هرچی میگم بدتر لج میکنه باهام میگه من راحتم اینجا.چقدر دعوا کردم باهاش بیفایده بود.با خونواده خودشم خوب نیستم که باهاشون رفت امد کنم ی جورایی دلم میخاد از اینجا فرار کنمممم.بچمونم که دنیا اومد هرچی میگم اینجا محیطش خوب نیس اینجا راحت نیست بچه باز لج میکنه میگ من همینجا میمونم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

با محبتم ينفر فك كرد دوسش دارم و خيلي اسيب ديد

به عقب برميگشتم مراقب رفتارم بودم ك به اينجا نرسه

البته مال خيلي سال پيشه قبل ازدواجم

دیدین خدا بالاخره بغلمو با دستاش پر کرد؟                         امضای قبلیم: خدایامیشه بغلمو با  دستات پر  کنی؟ آخه  مامانم میگه: دستای خدا به لطافت نوزاد تازه  متولد  شدس❤ 
2728
2740
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687