ما خونمون کنار خونه مادرشوهرمه.صبح من خواب بودم متوجه شدم ایفون زنگ خورد شوهرم ایفونو زد مادرشوهرم اومد پشت در ورودی در زد شوهرم گفت بیا تو بعد درو باز کرد نیومد تو.شوهرم داشت چایی اماده میکرد مادرش برامون نون اورده بود.بعد یهو به شوهرم گفت زنت کو شوهرم گفت خوابه..بعد با یه لحنیی گفت جای زنو مرد عوض شده نون و گذاشتو رفت😐چقد ناراحت شدمـ.بیدار شدم به روی شوهرم نیاوردم چون مادرش نفهمه فضوله.شوهرم طفلک خوبه