تو یه کانال رواشناسی هستم ک ویس گذاشت گفت اگر لز زندگی و همسرت سیر شدی زده شدی بفکر طلاقی
ب این فکر کن روزی میخاستی خمسرت باشه یه روز میخاستی ازدواج کنی و حسرت دوستاتو میخوردی ک ازدواج کردن و....
ب این دید نگاه کنید زندگی فرق میکنه
حالا مسئله اعتیاد و دست بزن بدون دلیل و خیانت ک جداست
بعصیا ب یه بحث کوچیک بخاطر خانواده شوهر و مسایل الکی میخان طلاق بگیرن
همه بلاخره با همسرشون بحث رو دارن یکی کمتر یکی بیشتر.بلاخره باید خودمون کنترل کنیم
من و الان در حال جدایی
وای خدای من چقدر کم سنی
متولد ۷۶ و ازدواج 😞
من. کاش میتونستم جدا شم
منننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن نه اینکه شوهرمو دوست نداشته باشم ن اتفاقن دوسش دارم ولی تا جون دارم خاندانشو دوس ندارم و تا حتی یه بچه شونم میبینم نفس تنگی میگیرم" کاش میشودبرگشت به گذشته.......
من باهمه ی اخلاقای و خوب و بدش دوسش دارم❤️
من من من
دیگه علاقه ای بهش ندارم وخیلی بداخلاقِ بامن که زنشم خوب رفتارنمیکنه موندم چکارکنم چه جوری جدابشم
الهی عزیزم. شوهر منم همینطوره. چه شب‌هایی که باحال خودم و انتخابم گریه نکردم. خیلی خواستگار داشتم خدایی، اما دلم باهاشون نبود. ایشون هم دانشکده ایم بود مثلااااا عاشقم شد و بعدمنم عاشق شدم. ای بسوزه پدر عشق. هیچ شناختی نداشتم جز نجابت و خوستیپیش و مهربونی اونموقعش. که همین چشامو کور کرد .
الان دوستم داره ولی بروز نمی‌ده کلا خوانوادگی سرد هستن برعکس من خیلی گرم و عاطفی.
اخلاقش گاهی تنده . بینهایت مغروره. همیشه میگم خدایا من بزور نخاستمش چرا این شد عاقبتم که ماهی ۲۰ شب با گریه بخوابم
