چی بگم عزیزم این نظر تو و از نظر عقلی کاملا درسته ولی من اونقدر دوسش دارم ک صد بارم برگردم عقب بازم بهش دل میبندم چون هر چقدر سختی داشتم و اشفتگی ولی فکر کردن بهش ارامشی بهم میداد ک هیچ چیزه دیگه ای نمیتونه بهم بده
سلام هیچ انسانی کامل نیس هرکسی یه عیبی داره هم حقباشماست هم با همسرتون موقع انتخاب چشمااااااتونوخوووووووب باز کنید فقط بد دل
خسیس
بی مسئولیت
معتاد
مشکل رواتی
بد دهن
این جور مشکلات اصلی رو نداشته باشه اوکیه البته باید دید دخترتون چ عقیده ای داره شاید یکی بگه ترجیح میدم شوهرم بد دل نباشه ولی خسیس برام مهم نیس
من پدرم بد دل بود
معتاد بود
دست بزن داشت
تهمت میزد
کار نمیکرد
بد دهن بود
توخونه مون آرامش نداشتیم
خیانتکارم بود
شرایط خیلی مهمه ولی به خودمونم بستگی داره منم دلم میخواست ازاون خونه بزنم بیرون پسر خاله م۳سال تمام ازم خاستگاری کرد چون میدونستم آینده ای باهاس ندارم جواب رد دادم منم اگه قبول میکردم الان بدبخت بودم
من ازدواج نکردم خداروشکر ...ولی از هرچی مرده متنفرم
مننننننن
من
منننننن
البته اينكه انتخاب من نبود هم بي تاثير نيس😑😑😑🤧
من
ولی آنقدر بد نیست
فقط وقتی وحشی میشه فک میکنی نمیتونه خودشو کنترل کنه الانه که منو بکوشه
واقعا میگم
روزای سختی داشتم دلم برای خودم میسوزه
دوباره منو یاد زجرام انداختین
خیلی سخت بود
الان که تحصیلات و پول دارم مهربونه
وقتی واریزیای حسابمو میبینه دست بزن نداره میدونه اگر برم دیگه مثل منو نمیتونه پیدا کنه
حالا نمیزنه وقتی میخوام از خیابون رد بشم میاد جلوم ،الان کرونا اومده یک ماهه نمیذاره بیرون برم
مبادا ماشین پول سازش خراب بشه
منم مث تو
همه چييييي ازش ديدم از دست بلند كردن روم گرفته تا خيانت ولي خب نميشه نميتونم هيچكسسسس پشتم نيست تازه تو عقدم هستما انقد ك تو اين دو سال من عذاب كشيدم تو كل عمرم نكشيدم همش دوس دارم بميرم ي ادم افسرده و عصبي شدم
همه چيو ميبينن ها اما انگار ن انگار
دعا كن اگه اون چيزي ك تو ذهنمه نشد بتونم راحت ازش جدابشم منم واسه تو دعا ميكنم اين بشر ديگه منو داغون كرده انقد ك گاوه حتي ميگي عمرا اگه طلاقت بدم ميكشمت روت اسيد ميپاشم و فلان نميدونم چطور راحت ازش جدا بشم
من همسرم خیلی دوست دارم اونم همین طور ازهمه لحاظ بهترینه ولی ی کارش ب شدت آزارم میده دیگ خسسسته شدم ازین رفتارش ب شدت دروغ گو وپنهون کاره سرجزئی ترین مسئله دروغ میگ ومن ازهیچ چیزش خبرندارم همه چیشوفقط باخونوادش درمیون میذازه دیگ خسته شدم حس مترسگ بودن دارم
من همسرم خیلی دوست دارم اونم همین طور ازهمه لحاظ بهترینه ولی ی کارش ب شدت آزارم میده دیگ خسسسته شدم ازین رفتارش ب شدت دروغ گو وپنهون کاره سرجزئی ترین مسئله دروغ میگ ومن ازهیچ چیزش خبرندارم همه چیشوفقط باخونوادش درمیون میذازه دیگ خسته شدم حس مترسگ بودن دارم
مثلا ی موضوع خیییلی مهم ک میدونست من چقدرسرش حساسم ونبایدانجام بده انجام دادچون خانوادش گفتن ومن بعداز۲سال این موضوع فهمیدم وکارم ب بیمارستان کشید
