بعد در مورد این خانم و دوتا خواهراش کلی حرفای بد زده بود به شوهرم و حتی یه سری چیزایی ک میگفت هم ما قبلا دیده بودیم، ولی توجه نمیکردم
منم نگران شدم، نکه به شوهرم شک داشته باشم ولی این خانم زیاد دور ور ما میپلکه هر چند من خیلی سردم باهاش،
دیشب ساعت سه شوهرم رفت دم در که ببینه پارکینگ قفله، این خانم تو پارکینگ بود و جلو شوهرم رو گرفته بود درمورد یه همسایه دیگه بد گفته بود و گفته بود حواستون بهش باشه تو خونت رو دید میزنه در حالی که اصلا ما چیز بدی ندیده بودیم از اون یکی واحد