خواهرم از خودم بزرگتره
دوتا دختر داره
و به شدت حسوده
انقدر حسود که همه کار و زندگیشو ول کرده فقط نگاه میکنه بقیه چه میکنن اونم بکنه
خونه و زندگیشو گند برداشته همش میگه از کار خونه بدم میاد
فقط موندم چرا روی ظاهر و هیکل حسود نیست هستا
اما از رو تنبلی کاری نمیکنه
بهش میگم ورزش کن خودتو لاغر کن
به پوستت برس
به ظاهرت برس اما اصلا توجه نمیکنه
دختراشم بدتر از خودش
دوتا دختر ۱۰ ساله شلخته
یه بار ندیدم ناز و مرتب باشن موهای شونه شده لباس شیک اصلا
فقط خواهرم تو فکر جاریش و خواهر بزرگترمونه
جاریش رفته دلهات کوره آپارتمان خریده اینم خودشو داره به آب و آتیش میزنه هرجا شده آپارتمان بخره
مراسم وسط گیر داده به من که باهاش شریک بشم و من اصلا علاقه ای به شراکت ندارم
اونم با این خواهر
خیلی دوست داره درامد داشته باشه اما فقط با کار کم
اصلا دوست نداره زحمت بکشه
همش دوست داره یه کاری راه بندازه که مدیریت کنه و پول در بیاره
منم از دستش کلافه ام
حسادت تا یه حدی خوبه نه دیگه اینکه زندگیت رو تحت تاثیر قرار بده این اسمش پیشرفت نیست