زن زندگی نبودن یعنی چی

بله باید منطقی باشه اما نه اینکه منطق این باشه که بگه مشکل من چیه چون ایشون مشکلی نداره باید با منطق به همسرشون گوشزد کنه که نیاز به کمک دارن حالا یا همسرشون کمک کنه یا از بیرون کمکی بیاره

ما راهنمایی میکنیم ایشون با توجه به اخلاق همسرش تغییرش میده حالا یه سری مردا با دعوا عوض میشن و زبون خوش پررو ترشون میکنه یه سری نه زبون خوش درک میکنن

منم از مقایسه خوشم نمیاد حق داری، با شوهرت حرف بزن بگو هر کس تو یه خانواده بزرگ شده با یه سیستمی بزرگ شده و اهداف خودش رو داره ما قبول کردیم این تفاوت ها رو و با هم ازدواج کردیم قرار نیست من شبیه کس دیگه ای بشم. اگه جایی ایراد میبینی باید بهم بگی تا رفعش کنم یا سوءتفاهم رو برطرف کنم. من تو رو با کسی مقایسه نمیکنم تو هم منو با کسی مقایسه نکن. بهش هم بگو ناراحت میشی از این که تو دعوا و ناراحتی هاش  حرف های بدی بهت میزنه. 

شوهرت کارش خوبه؟ از این آدمای موفقه؟ خانواده‌ش چی؟ خواهرش آدم ممتازیه؟

گلم‌خب‌بیشترعمرشون‌رو‌‌مادروخواهربودن

خب فکر کنم شخصیت کمال‌گرا داره. کمال‌گراها ذهن مقایسه دارن. تو بهش بگیم مقایسه نکن به زبون نمیاره ولی تو سرش میاد مقایسه. آدمایی که یا خودشون خیلی موفقن یا اطرافشون آدمای موفق داشتن اینطورین. توقع بیجا دارن. دنبال چیزای خاصن. کم و کاستی رو از بقیه زودتر متوجه میشن. 

از نظر من زندگی که دنبال زندگی نیست این مدلم داریم..مثلا میان با یکی زندگی میکنن تعهد ندارند از اول هرجا کم باشه ول میکنن میرن

مرد زندگیم نیست  مردی که زنش رو آزار بده ب ارامش نتونه برسونه اون حسی ک میخواد رو تامین نکنه 

و یا بیمسئولیت و بداخلاق باشه 

نظرمم بدون اینکه تاپیک رو بخونم با توجه ب عنوان دادم...

متاسفانه اینم یکی دیگه از ویژگیاشونه که پذیرش درونی سختی دارن. تا خودشون متوجه نشن که کمالگران این روند ادامه داره 

من خودم اینجوریم مقایسه نمیکنم ولی خیلی کمال گرام..کوچیکترین چیز بچشمم میاد ..

روراستم به همسرم میگم فلان چیزت خوب نیست تت رفع کنه

مثلا تو کار خونه تنبلِ ب مادرش رفته برعکس ما کلا خانواده زرنگی هستیم..اینا بزور کارهای شخصیشون انجام میدن اما تو محیط  کارش موفقه خداروشکر..من میام تعریف میکنم ک خداروشکر اینقدر مرد خوبی هستی پیشرفت کاری داری و اینا فقط فلان کارت خب نیست تو اینام زرنگ شو خوبه..تا حدودی الان تاثیر داره ولی نه اونقدرا..

مثلا من باردارم ۳_۴ماه اول استراحت مطلق بودم از پس هیچ کار خونه ای بر نیومد موندیم پیش مادرم..ولی ی چیزهای ابتدایی یواش یواش بهش گفتم تا انجام بده مثلا گفتم زشته مامان برام فلان چیزو بیاره برو ی فلان چیزو  برام  بیار(میوه چایی چیزی)

منم اینجوریم😂

اما چون پذیرفتم روش کار میکنم و با مهربونی میگم شوهرش باید یاد بگیره انتقادی داره ی جور بگه ایشون ناراحت نشه