تو خونه پدربزرگم حرف گوش ندادم سر قضیه ای...میخواستن پاهامو فلک کن...اتفاقا خونه پدربزرگم از قدیم چوب و فلک داشتن.به خاطر همین خواستن پاهامو چوب بزنن که عبرتی برای بقیه بچه هام باشم.ولی مادربزرگم پادرمونی کردند و بخشیده شدم🤲
یکبار من داداشم کرد در اتاق رو قفل کرد خط کش فلزی محکم برداشت دست و پامو با روسری بست پامو به صندلی قفل کرد بعد دهنمو محکم بست بعد با ۲۰۰ ضربه فلکم کرد ۲ ساعت طول کشید بعد تازه بازم نکرد اونموقع ۱۶ سالم بود دوباره زد