بعد از هشت سال زندگی مشترک طلاق گرفتم با یک بچه دوماهه.دلم خیلی گرفته دارم دیونه میشم.دوران بارداریم رو استراحت مطلق بودم و به اصرار شوهرم رفتم خونه مادرم موندم استراحت کردم وقتی برای زایمان برگشتم خونه شوهرم خیلی تغییر کرده بود دیگه نگاهم نمیکرد محبت نمیکرد حرف نمیزد.بعداز زایمان دخترم بیست روزش بود که یک روز اومد کلی بهانه مسخره آورد و گفت ما بدرد هم نمیخوریم بعدش هم گذاشت رفت خونه مادرش.بلافاصله وکیل گرفت و تقاضای طلاق داد.صبرکردم شاید پشیمون بشه امانشد و بالاخره بعداز یک ماه توافقی طلاق گرفتیم.دخترم فقط دوماهشه.هرچقدر گریه کردم التماس کردم بهم رحم نکرد.همسایمون میگفت با یه زن بیوه که یه بچه هم داره دیده بودش.اما زیر بار نرفت.ظلم بزرگی بهم کرد خدامیدونه چقدر داغونم.روزیکه جهیزیه آوردم دیدم زیرکابینت دعا گذاشته بودن.نمیدونم کارکی بود و چی شد که زندگیم ازهم پاشید.الان درست بیست روزه که جداشدم.توروخدا برام دعا کنید که آرامشم رو بدست بیارم و بتونم دخترم رو بزرگ کنم.دعاکنید اون نامرد تقاص ظلمی که درحق منو بچم کرد رو پس بده
قطعا بی جواب نمیمونه کارش. به امید بچت با عزم بیشتر و بهتر رو پای خودت وایسا سعی کن خودت و زندگی تو جمع وجور کنی..اگه زیاد فکرشو کنی افسرده میشی کلا از زندگی میفتی .. یه همچین مردی حتی ارزش فکرکردنم نداره. زندگی ادامه داره بستگس به خودت داره چجوری ادامش بدی.. خدا بزرگه خدا خودش کمکت کنه نگران نباش
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مهریه ایناتو میگرفتی.مشکل مالی نداشته باشی راحتتر کنار میای
من مادر نميشوم تا فرزندم را عصاى دستم كنم...من مادر نميشوم تا پيري و كورى ام را به فرزندم تحميل كنم....من مادرنميشوم تا بهاي قطره شيرى كه به كودكم داده ام پس بگيرم....من مادر نميشوم تا فرزندو وابسته و بيمار تربيت كنم و افتخار كنم به اينكه فرزندم مرا بر همسرش ترجيح ميدهد....من مادري بيمار نيستم...من مادر ميشوم تا انسانى سالم و مستقل تربيت كنم،مادرميشوم تا انسانيت را به فرزندم بياموزم.انسانى قوى و درستكار و خوشبخت....كودكم وظيفه اي در قبال من ندارد....بلكه من مادر او هستم و موظف به خوشبخت كردن فرزندم
ای وای سخته ولی قوی باش سعی کن رو پاهتی خودت وایسی
لایق تو کسی نیست جز آنکسی که:تو را انتخاب میکند نه امتحان ...تو را نگاه کند نه اینکه ببیند ...تو را حس کند نه اینکه لمست کند ...تو را بسازد نه اینکه بسوزاند ...تو را بیاراید نه اینکه بیازارد ...تو را بخنداند نه اینکه برنجاند ...تو را دوست بدارد و بدارد و بدارد ...ﺳﺎﺩﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﮑﻦ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ کسی که ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﺯﺩﻧﺖ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺷﺎﻫﺮﮒ ﺣﯿﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﯾﺎﻓﺘﯽ !ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ :ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺍﺭﺯﺵ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ...برای خودت زندگی کن
بخدا قسم چندبار زنگ زدم به مادرش و خواهرش التماس کردم گفتم باهاش حرف بزنید برگرده خونه الکی گفتن باشه بعد نه زنگ زدن نه پادرمیونی کردن غیب شدن برادرش براش وکیل گرفت.خداشاهده کوچکترین بی احترامی به هیچ کدومشون نکرده بودم داشتم شاخ درمیاوردم از تعجب