جعفرخان ماست بند محل هم که زمان خودش کلی ادعاش میشد تو کارش تبحر خاصی داره...
حلال حروم سرش میشه
و تو دودوتا چهارتا کردن کسی رو دستش بلند نشده...
بعد عمری کاسب شدن
همچین که تو بازار یه ریزه قیمتا کشید بالا
آب قاطی شیرش کرد و داد دست مردم...
اما کسی ندید...
و اگه هم دید همون اعتماد همیشگی خوابوند تو گوشش...
یه جوری که صداش درنیاد...
از اون به بعد هروقت،هرجای زندگی خواست ادعام بشه خوف ورم داشت...
و
هربار
نشستم و از نوع شروع کردم به دوست داشتن مادرت...
عشق به راحتی میتونه هر ادعای خامی رو بخوابونه...
فرشته