بی تفاوتی

نه گفتن به شوهره زنه رو گفتم

اونو نمیدونم چون من نکردم که ببینم اون چیکار میکنه

فعلا ک اصلا مشکل داریم😥

منم اعتماد نداره دلم اصلا نمیخاد تو فضای مجازی باشه اما نمیتونمم زندگیمو رو بهم بزنم 

ب نظرت ب خوده زنه بگم هر چند شوهرم‌مستقیم میره دادگاه و میگه ابروم رو بردی و میفته رو لج لجبازی

مشاوره گرونه 😐یعنی میگی چیزی بیشتر نیست؟ البته اینم بگم دختر داییم که باهاش چت میکرد زنه هرزه اییه یعنی باهمه مردای فامیل میلاسه حالا گناهشو نمیشورم که بگم رابطه چون چیزی ندارم ولی لاس خیلی میزنه با فامیل دوست مغازه دار منم خیلی با دختر داییم صمیمی بودیم اونم چتر بود و همش خونم یا میگفت بریم بیرون اینم باعث سست شدن شوهرم شد ولی میدونم دختر داییم ادم حسابی نبود و ی جورایی نخ میداد.اینم بگم شوهرم با خواهر خودم هم صمیمه و گاهی درباره خ موضوعات حرف میزنن ولی من خواهرمو بهش اعتماد دارم ولی این زنه شوهرش خبر داره جفتشون مذهبین و خانمه با حجابه ولی ادمی که اینقدر معتقده این همه با مرد غریبه حرف نمیزنه شاید پشتش گرمه ک شوهرش خبر داره و فک میکنه منم که شوهرم چت میکنه چتاشو میبینم و خبر دارم

مگه قبول داره مریضه اصلا میگه من با کسی حرف نمیزنم.بیشترم دنبال حل کردن مشکل بقیس اینطور میگه ولی این همه چت فقط درباره این موضاعاته

شیطون هم ب راهه اصلا درسش نیست ولی شوهرم نمیفهمه حتی بهم توضیح هم نمیده ،خیلی ناراحته از بی اعتمادیم ولی توضیحم نمیده قضیه دختر داییم توضیح نداد گفت اینییکه تو فک میکنی نیس