سه ماه از رفتنشون میگذره. فکر نمی کردم منم یه روز بیام اینجا و با اندوه از مرگ عزیزانم بگم تا شاید دلداری کسایی که منو هیچ وقت ندیدن بتونه مرهم دردم بشه
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد * و از دست اجل بسی جگرها خون شد *کس نآمد از آن جهان که پرسم از وی*احوال مسافران عالم چون شد
عزیزم همشو خوندم منم داغ برادر جوون دیدم برادرم کارتا عروسیش پخش شده بود روز عروسیش شد روز تشییع جنازش همش ۲۷سالش بود تو ذوق و شوق عروسی بود جهازش چیده بود آخخخخخخ ک چ دردی کشیدیم توام ناراحت نباش بلاخره ماهم میمیریم میریم آرزو داشتم ی یادگاری ازش بمونه زنش چندوقت بعد ازدواج کرد و الان بچه داره وقتی میبینمش آتیش میگیرم داداشم عاشقش بود چقد حساس بود سرش ولی چ فایده
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
عزیزم خیییلی حالم بده از خوندن تاپیکت. همه رو یک جا خوندم اما این رو بدون اون دنیا هر که از نعمتی محروم شده ماجوره. چنان چه همه آرزو میکنن کاش در دنیا لحظه ای خوشی ندیده بودیم. مامانت که لذت عروس و داماد کردن بچه هاش رو از دست داده و نوه اش رو نتونست بغل کنه و داداشت که لذت پدری کردن رو نچشیده اون دنیا اجرش رو میبرن و کلی از بابت این که این اجر و ثواب ها را به لذتهای دنیایی نداده اند خوشحال و راضین
سلام عزیزم من همه پست هاتو خوندم . خیلی ناراحت شدم و خیلی هم غمگین . من هم زمستون سال 93 مادر عزیزتر از جانم موقع خوردن شام در کنار من و در آغوش من سکته کرد و پر کشید . یک سال بعد برادر جوونم مریض شد و فوت کرد . اماااااااااااااا الان که دارم این متن می نویسم میخام از همسرم بگم که در این مدت چقدر نسبت به گذشته تغییر کرده . در حق همسرت کم نزار . چون مردها البته نه همه مردها حوصله این همه ناز کشیدن مارو ندارند . من حس می کنم خیلی عزاداری کردم و هم خودم داغون شدم و هم زندگیم دیگه مثل قبل نیست . اصلا هیچ چیز شادم نمی کنه. هیچ چیز
شروع رژيم 97/07/22---وزن شروع69--67--66/5--66_۶۵--64--63وزن هدف >>> 57