شوهر من ته تغاریه و پسر جاری بزرگم دوسال کوچکتر از شوهرمه و چهار تا جاری دو تا خواهرشوهر دارم...
پسر کوچک جاری بزرگم امسال با دختری که چندساله بود دوس بودن و هرکاری که بگین کرده بودن و..نامزد کرد این دختر قبل ورودش به خونواده بین همه تفرقه مینداخت (اسمش سحره)
و جاریمم ازش متنفر بود فقط با جهیزیه که قرار شد همه چیزو خودشون بخرن دهن جاریمو بست..خواهرشوهر کوچکترم خیییلی با این سحر صمیمی شده ۴۲سالشه خواهرشوهرم..
وگرنه جاریم دوسش نداره فقط جلو چشم باهاش خوبه حالا بگذریم
اون یکی جاریم دوتا دختر و یه پسر داره دختر بزرگش ۲۱ سالشه و متاهله یه دخترم داره با این سحرم دوسته! دختر کوچکش با من خیلی چفت و جوره خیلی صمیمیم باهم کمکم میکنه هوامو داره(اسمش آینازه) من ۲۰ سالمه ولی موقعیت اجتماعی خودم و شوهرم خیلی سرتر از همشونه
ما چند روز پیش با آیناز یه ویدیو تیک تاک درس کردیم گذاشتیم ای۵نستا...که در مورد رفاقت اینا بود
این سحر به محض دیدن ویدیو به آیناز گفته برات متاسفم و بلاکش کرده و رفته به خواهر بزرگترش گفته که این ویدیو رو واسه من درس کردن فک میکنن من میخام رابطشونو بهم بزنم و حسودی میکنم ماری و آیناز کین مگه خیلی مهمن که من فکرشونو بکنم درحالیکه از من متنفرم و حسودی موقعیت زندگیم و میکنه اینو از رو خودشیفتگی نمیگم واقعاً چندها مورد بوده بهم ثابت شده...آره رفته گفته ایناز از چشمم افتاد ازش متنفر شدم و...ماری مگه کیه و...
بعد من تازه فهمیدم حدود یه ماه پیش به آیناز گفته اگه ماری تورو دوس داشته باشه راه کج نمیذاره جلوت و به ضررته و مگه اون خوبه رفتاراش همش بده روی توام تاثیر میذاره و...هزار تا حرف بعد شنیدم همین حرفارو خواهرشوهرمم بهش گفته
اصلاً گوشام سوت کشید خیلی حرص خوردم اینارو شنیدم بنظرتون چطوری دلمو خنک کنم
دختره البته زنه خیلی بی سرفه و سلیتهههه