تو پیروزی یا افسریه بود هم زنه هم مرده سید بودن چندسال بعد ک رفتم پیششون گفتن رفتن هند میخان مرتاض بشن ببین زنه ب زیر میز نگاه میکرد ب من میگفت همه چیو جو خونشونم انقدر سنگین بود خونه خیلی کم نور بود وقتی با ابجیم رفته بودیم تو یعنی هم من هم ابجیم جفتمون از زنه ترسیدیم هی زیر لب ی چیزی میگفت نگاه ب زیر میز میکرد میگفت ولی واقعیتو میگفت ی پسرم داشتن ولی کارش خیلی درست بود اونروز ب ابجیم گفتم برم پیش دعانویس باهام دعوا کرد گفت بتمرگ نمازتو بخون از خدا کمک بخاه ن از بنده اش
سلام خوبید دوستان یه دعانویس میشناسم عالیه بخدا الکی نمیگم دستش خیلی خوبه پیش هر دعانویسی رفتم نتیجه نداد چندسال درگیر بودم خدا خیرش بده پیشش رفتم نتیجه داده شمارش و میزارم بهش پیام بدین 09053091834 خیلی مشتری براش بردم اونا هم نتیجه دیدن