من چند روزه اومدم خونه پدریم مسافرت
امروز زن داداشم اومد دنبال من و مامانم داداشم موند پیش بابام که مریضه
ماروبرد خرید بعد هم رفتیم کلی دور زدیم و شام گرفتیم اومدیم خونه مامانم
اوایل که من مجرد بودم گاهی نادونی میکردم یک چیزی میگفتم ناراحتش میکردم چون تجربه زندگی مشترک نداشتم اما بعداً ازش معذرت خواهی کردم و باخودم قرار گذاشتم همیشه حواسم به حرف زدنم باشه واگر حرفی زدم که باعث دلخوری شدم حتما عذرخواهی کنم که محبتها ازبین نره
خواهرشوهرها و عروس ها به خدا اگر حواسمون باشه میتونیم درکنار هم بدون ناراحتی و دعوا زندگی کنیم فقط زبونمون رو نگه داریم