دیشب رفتم دنبال پسرم تا اومدم خونه مامانم ب دلایل چن روز قهرم تاپیک قبل هس ک دعوا کردم
شام خوردیم خابیدم اقا تا نصف شب تو سایت بودم همین ک نت خاموش کردم یادش گفتم گریه امگرفت اروووم تو حال خودم گریه میکردم که یهوو بگی یکی داره خفه ات میکنه بلند جیغ کشیدم بلندشدمنشستم بلند بلندگریع کردم😔😔😔
از تنش و استرس بود
جنی نشده بودی
اووه اوه
نهاااااات شر🤔
عزیزم نگران نشو این روزا حالو روز هممون جنی شده
همه بیدارشدن بابام طفلک اصلا خبر نداره من قهرم اینا هنگ کرده جیشده ابجی زود اب اورده مامانم بغلم کرده تو بغل مامانم اینقدر گریه کردم اینقدر گریه کردم اصلا دست خودم نبودم مامانم میگف چن روز هی ریختی تو خودت فقط مثل تشنج بشم میلرزیدم بدنم سردشده بود
هان؟ من متوجه نشدم :/ یکی برام تعریف کنه
باز خابیدیم دوباره تا میخاست بخابم یکی صدام میزد قشنگ حس میکردم باز دوباره مثل این جنیا گریه جیغ خدانکرده بگی یکی فوت کرده اینجوری گریه بکنی خیلی حالم بد بود😔😔😔😔😟تشنج گرفت بگم خدا چکارش کنه ک این بلا سرم دراورده
عزیزم سر چی دعواتون شد ؟؟؟
نمیخوام بترسونمت ،همسایمون شوهرش ومادر شوهرش خیلی کتکش میزدن خانوادشم حمایتش نمیکردن ،آخر دختره به جنون رسید یه مدت بیمارستان روانی بستری بود الان اوردنش خونه مامانش ایزی لایفش میکنه کنترل ادرار و اینا دیگه نداره ،خودتو زودتر نجات بده نمیگم حتما طلاق ولی اینکه برگردی و شوهرت کتکت بزنه راهش نیست به خانوادت بگو حمایتت کنن
