شوهر منم همچین تعریفی نداره؛
معروفه به اخلاقای عجیب و غریب.
یه بار با شوهرم رفته بودیم بیرون، یهو پرید تو یه مغازه (بدون هماهنگی من) به فروشنده گفت؛ «و» دارین؟
فروشنده با تعجب گفت؛ یعنی چی؟
دوباره گفت: «و» دارین؟
و باز هم به تعجب فروشنده افزوده شد.
و پس از پرسیدن چندباره ی این سؤال، خودش توضیح داد؛
بابا روی تابلو دم در نوشتین، انواع رب محلی، شیره، کره محلی، و ...
من ازون «و» میخوام. به همین برکت.
یارو هم یه نگاه کرد و گفت خدا شفات بده.
(ولی متأسفانه خدا هنوز شفاش نداده)