منم ۲۱ سالمهههه منم قبلش مثل تو بودم خیلیی دوست داشتم زود ازدواج کنم تا ی خواستگار برام امد سنتی هیچ شناختی بهش نداشتم.. نامزد شدم بعد از یک ماه بهم خورد الان دو هفته اس بهم خورده ارزومه برگردم به عقب اقدر از لحاظ روحی داغوونم غرورم احساساتم همش خورد شد شب روزم شده گریه زندگیییی خیلییی سخته سعی کن زیاد کتاب بخونی اطلاعاتت بره بالا که درست انتخاب کنی بدونی چطور باید با همسرت رفتار کنی با خانواده همسرت رفنار کنی سیاست زنانه داشته باشی اقدر فکر درگیری میاد سراغت منم تازه فهمیدم الان سن ازدواجم نیس بخدااا اینطوری نیست که همش با شوهرت بیرون باشی حرف رمانتیک بزنی این چیرا هس نمیگم نیس ولی بنظرم سختسش خیلی بیشتره
میدونی چرا خواستگار کمه و پسرا دنبال ازدواج نیستن؟چون خرجش بالاس،درک متقابل نیست ،طرف امنیت شغلی واسه پشتیبانی خانواده نداره همش ترس بیکار شدن،زن های ناسازگار ،عدم مسئولیت پذیری،دم دست بودن خانم های مطلقه که دوست میشن و نیاز طرف برآورده میشه و.....خیلی سخت شده شرایط زندگی،ی یخچال فکستنی شده ده میلیون
دوست دارید موردتون چند ساله باشه؟
الهی خیلی ناراحت شدم .. من ک ازدواج رو تو عشق و زندگی رمانتیک و این چیزا نمیبینم میدونم فراتر از این چیزهااست کاملا میفهمم چی میگی ..ولی مشکلاتش ارزششو داره نسبت به وضعیتی که الان دارم از بین بد و بدتر .... اون بده ...زندگی الانم بدتر
حتما خدا برات بهترین کیس رو در نظر داره
امیدت بخدا
خیلی سنت خوبه .
انشالله ازدواج خوب
در کمال دانایی و شادی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
