بچه دوم

اره میخوام بدم مادرم نمیتونم تحمل کنم اما از اینکه منو اینجوری ببینه بهتره 

اولی و دومی پسر، سومی دختر

درکت میکنم عزیزم😓منم از وقتی 7 ماهه باردار بودم تا همین الان که دخترم 5 و نیم سالشه فقط عذاب کشیدیم دختر من مشکل مغزی داره و نمیتونه راه بره و حرف بزنه عشق زندگی من و باباشه اما وقتی میبینیم چقدر حسرت راه رفتن و حرف زدن رو داره از درون نابود میشیم اما باز به لطف خدا امید داریم....

خدا بچه ات رو برات نگهداره انشالله بزرگ میشه سختی هاش هم تموم میشه پست های بعدیت رو هم خوندم تو واقعا یه مامان محکم و مهربون هستی

دارو میتونی مصرف کنی؟

خودمم چندروز تو ماه حالتای میگرن رو دارم خیلی اذیتم میکنه بعد از زایمان سردرد میشم

مامانت قبول میکنه؟

بمیرم برات خیلی سخته نگهداری ازبچه ای که غذانخوره چون معده اش خالیه همش غرمیزنه معذرت میخام زودقضاوتت کردم

باشه عزیزم مزسی از راهنماییت

منم دقیقا دخترم دو سالشه شاید یه سالی استراحت کنم به امید خدا و امام رضا دومیشم میارم که بچم تنها نباشه،تازه بیشترم دوس دارم ولی خیلی ظرفیت اعصابم خوب نیست  وگرنه پنج شیش تا دوس دارم دورم باشه

عزیزم تو مثل اوایل منی خیلی منفی نگری همش تو حرفات و افکارت افعال منفی و مریضی هست واسه همین هرچی مریضی به خودت جذب میکنی از الان داری فکر میکنی ک بزرگتر بشه مشکلاتش بیشتر میشه من جای تو نیستم ک قضاوتت کنم شرایطت واقعا سخته ولی چند وقت تمرین کن افکار منفی رو بریز دور ببین شرایطت تغییر میکنه یا نه این تجربه ایه ک خودم داشتم با یه بارداری ناخواسته و بچه بدخواب و کولیکی و اینکه تا یک سالگی تنهایی بزرگش کردم 

خدا برات حفظشون کنه

۲۴سالمه همسرم میگه میرم میزارم پیشمامانت اینا ک به اونا عادت داره تو استراحت کن اینقدر حرص نخور ولی نمیتونم حرص نخورم

دوتا استامینوفن 325 میخورم 

گاهی ول میکنه گاهی نه 

الان سه چهار روزه همش چندساعت درمیون میگیره ول میکنه 

ولی تا جایی ک بتونم استامینوفن نمیخورم 

ممنون

عزيزم خيلي ناراحت شدم واسه شرايط سختي كه داريد ميگذروني هم خودت هم كوچولوت..خيلي استرس داره اينطوري كه ميگي ..ان شاالله خدا كمكتون ميكنه

عزیزم عشقچیه مگه این نیست ک اون ی عطسه میکنه من میخوام بمیرم مگه ن اینکه نمیتونم ی لحظه اشکشو ببینم اما ازش زده شدم اینقدر ک اذیتم میکنه