وقتی رفت دوش بگیره
فوری بلند شدم لباسامو از اطراف تخت جمع کردم پوشیدم موهامو مرتب کردم
رفتم سمت آشپزخونه چندتا پرتقال برداشتم براش آب پرتقال درست کردم
هر جوری که شده بود امروز باید راضیش میکردم برم کلاس کنکور ثبت نام کنم
وقتی از حموم اومد با لیوان آب پرتقال رفتم طرفش
با شیطنت و اخم نگام کرد
گفت بیا اینجا بشین ببینم
رفتم کنارش روی تخت نشستم
یه چشمک بهم زد گفت:
بگو ببینم دختر تو چی میخوای ؟
یهو هول شدم با لکنت گفتم : هیچی چی باید بخوام
لیوان آب پرتقال ازم گرفت یکمشو خورد
بلند شد رفت طرف پاتختی سیگار و جاسیگاریشو آورد
سیگارشو روشن کرد
گفت : منتظرم گوش میدم !
یکم این پا و اون پا کردم گفتم :
راستش الان که کتابا رو میخونم یکم درسا رو فراموش کردم میشه یکم بهم پول بدی چندتا کلاس ثبت نام کنم
اصلا بهم نگاه نکرد همون طور که مشغول سیگار کشیدن بود
گفت : نه !
اینقدر صریح و بی مقدمه گفت: که خشکم زد
گفتم : اگه اینطوری پیش برم نمیتونم رتبه ی خوبی بیارم
گفت: قبلا هم بهت گفتم تو دانشگاه آزاد فقطم توی انزلی درس می خونی
با ناراحتی گفتم : خوب دانشگاه گیلان که توی رشت همین بغل گوشمونه
اگه رتبه ام خوب بشه میتونم همینجا درس بخونم
اگه نمیخوای پول بدی میتونم یکم از بابا بگیرم با جون دل بهم میده چون درس خوندنم براشون مهمه
با عصبانیت برگشت طرفم گفت : تو واقعا فکر میکنی برای پولشه ؟
سرمو انداختم پایین گفتم :
خوب مبلغ کمی نیست شاید....
نذاشت حرفمو بزنم
گفت چندتا کلاس میخوای ثبت نام کنی
با خوشحالی گفتم : اگه بشه ریاضی و عربی و زبان اگه اینارو خوب تست بزنم رتبه م بالا می ره
گفت : هزینه ش چقدر میشه
گفتم اگه این چندماهو هر کدوم هفته ای یک تا دو جلسه بدم حدود ا شاید هفتصد هشتصد تومن
البته چون مبلغش زیاده بابا قبلا قسطی پول کلاسامو میداد
میتونیم یکمشو بدیم بقیه رو توی چند قسط پرداخت کنی
من یکسره داشتم درباره ی هزینه ها و پول زیادش حرف میزدم
که مازیار بدون هیچ حرفی بلند شد رفت طرف کیف دستیش
یه دسته پولو از کیفش در آورد
اومد طرفم پولو گرفت طرفم
با تعجب نگاش کردم گفت :
این یه تومنه
با خوشحالی خودمو پرت کردم توی بغلش گونشو بوسیدم
یه دستشو حلقه کرد دور کمرم اون یکی دستشو برد لای موهام
سرشو آورد پایین در گوشم گفت:
این یک تومن پوله . اگه بیشتر از اینم بخوای بهت میدم
دستشو محکم به کمرم فشار میداد و موهامم انگار میکشید طوری که استخون کمرم درد گرفت
حرفشو ادامه داد گفت: ولی یه قرون از این پولا رو حق نداری خرج کلاس کنکور کنی
برو هر چی که دلت میخواد بخر
با تعجب نگاش کردم با ناله گفتم مازیار کمرم شکست ولم کن
منو بیشتر چسبوند به خودش فشار دستشو بیشتر کرد طوری که درد پیچید توی استخونم
با صدای بلند گفت : اگه یک بار دیگه حرف پول گرفتن از پدر تو بزنی پشیمونت میکنم
داد زد فهمیدی ؟
از درد بغضم گرفته بود ولی گریه نکردم از تغییر رفتارش ترسیدم گفتم : باشه فقط ولم کن
محکم پرتم کرد روی تخت رفت طرف پاتختی لیوان برداشت
بقیه آب پرتقالشو خورد گفت : دستت درد نکنه عالی بود
من همینطور با تعجب نگاش میکردم
با صدای بلند خندید
با حرص گفتم : تو دیوونه ای
عصبی نگام کرد
لیوان برداشت پرت کرد طرف دیوار پشت سرم از ترس سرمو گرفتم توی بغلم فکر کردم داره میزنه به من
گفت نظرت چیه؟ اینطوری بیشتر شبیه دیوونه ها نیستم ؟
رفت طرف میز آرایشم با یه حرکت زد تمام وسایلام پخش زمین شد
گفت : تو هنوز دیوونه ندیدی
بهش گفتم: واقعا برات متاسفم همین نیم ساعت پیش توی بغلت بودم داشتی قربون صدقه م میرفتی الان با من این کارو میکنی
گفت منت چی رو سرم می ذاری تو به وظیفه ی زناشوییت عمل کردی
درضمن ؛ خم شد دسته ی پولی رو که داده بود دستم برداشت پرت کرد طرفم گفت به نظرت یه تومن برای جبران سرویسی که دادی کافی نبود
از حرص لبامو گاز گرفتم : گرمی خون روی لبام حس کردم
قلبم بدجور میزد
با حرص از جام بلند شدم رفتم طرفش با کف دستم محکم کوبیدم به سینه ش گفتم : لعنتی تو معنی حرفتو فهمیدی
مگه من هرزه ام که بهم اینو میگی
با تمام وجودم داشتم سرش داد می کشیدم
دستامو با یه دستش گرفت گفت : دهنتو ببند ساکت شو
خوشم نمیاد صدات از خونه بره بیرون
گفتم : بزار همه بفهمن تو چه آدمی هستی
خندید گفت : گندم بسه منو روانی نکن
گفتم : دیگه کور خوندی مگر اینکه توی خوابت ببینی به من دست بزنی
من خود فروش نیستم
همون طور که دستام توی دستش بود با دست دیگه ش توی یه حرکت روتختی رو که روش همه خورده شیشه ی لیوان شکسته بود زد کنار منو پرت کرد روی تخت حمله کرد طرفم گفت : هر وقت که من بگم ، هر جور که من بگم باید با من باشی . فهمیدی؟
بابتشم بهت زندگی مرفه و پول میدم
تو فقط بخواه
دیگه نفسم به شماره افتاده بود حس کردم هر لحظه ممکنه از حال برم دیگه هیچ تقلایی نکردم
مثل یه جسم بی جون توی دستش بودم
وقتی بلند شد . صدام زد با چشمای نیمه باز نگاش کردم حتی نای جواب دادنم نداشتم
بهش گفتم فقط یه پتو بکش روم