2752
2734
عنوان

نرفتم عروسی خواهرشوهر😑

| مشاهده متن کامل بحث + 36970 بازدید | 447 پست
اگه واقعا نداشته تو باید از قبل یکاری میکردی یا لباس قزض میگرفتی یا کم کم پول جمع میکردی بالاخره از ...

نخیراقایه هفته مونده به عروسی منوخبرکردبااینکه ازقبل میدونست دردمن که یکی دوتانیست

نه همون اخرش هم گفت ندارم همش قسط وفلان منم گفتم میخواستی زن نگیریی زن داشتن هم خرج داره بایدبفکراین ...

اگه بخاطر نداری نگرفته تو هم بی انصافی استارتر 

چیز به درد بخوری داری بپوشی الان یا نه؟

درضمن مشکل حادی با خانواده شوهرت داری یا نه؟

بخاطر همین یه قلم نرفتی؟؟

تاریخ عضویتم😅😅
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



اینایی که میگید پاشو برو لباس بخر وبرو ارایشگاه یه نگاه به ساعت انداختین مگه لباس مجلسی الکیه که بدو ...

لباس خریدن وقتی نمیبره بعد آرایشگاه هم میتونه پول بیشتری بده یا یه جای خلوت بره یا اصن خودش ارایش کنه دیرم برسه اشکال نداره بهتر از اینه ک کلا نره

«نِجاتاً مِنكَ يا سَيِّدَ الكَريمَ نِجِّنا وَ خَلِصّنا بِحَقِّ بَسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيم🍃💚  میشه نگام کنی؟😢  راحت شه زندگیم😍  چشم برندار ازم 😩 میپاشه زندگیم 💔 
خووب کردی عروسی منم داداشم نداشت بخره  مامانم برای زنداداشم و داداشم و بچه هاش خرید ارایشگاهو ...

چه جالب عروسی منم مامانم واسه داداشم و خانمش و دخترش لباس خرید..اون‌زمان دستشون خالی بود

گاهی در یک مکان تاریک هستی و فکر می کنی مَدفون شده ای اما در واقع تو را کاشته اند 🌱 “کریستین کین”
2731

واقعا افسوس اخه چرا ی کم درک نمیکنی خب ندارررررره خودت باهاش هم دل میشدی از یکی لباس میگرفتی میزفتین تا به هردوتون خوش بگذره اون بدبختم الان بره کوفتش میشه

زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنی شده نه زنیکه است نه ضعیفه و نه زن بلکه آفرت خوانده میشود یعنی نجیب پاک و آفریده شده خداوند😍😍دوستام روژی صدام میزنن شماهم راحت باش از خودمونی😉😊😊بانوی آفرودیتی هستم😍😍دختر زیبای کورد😜با محبت و مهربوووون😜😜😜اصلا هم ویژگی بدی ندارم😡😡😡مغرورم نیستم😡😡فعلا همین🤕

منم عقد خواهر شوهرم و جشن عقدش نرفتم، نه به خاطر لباس به خاطر اینکه شوهرم اجازه رفت و امد به خانواده من نمیداد. شوهرم تنها رفت اونها هم خوب پخته بودنش که خانمت به خاطر مهریه دختر ما حسودیش شده و نیومده و کار رو به جاهای باریک رسوندن ولی با وجود ترسی که داشتم مقاومت کردم و دیدن عیدشوتم نرفتم تا برا عروسی همون خواهر شوهر به غلط کردن و التماس افتادن بعدشم رفتار شوهرم در مورد رفت و امد با خانواده من بهتر شد

اینایی که میگید پاشو برو لباس بخر وبرو ارایشگاه یه نگاه به ساعت انداختین مگه لباس مجلسی الکیه که بدو ...

ساعت 5 هست تا 7 لباسش رو بخره. بره ارایشگاه. یکساعته ارایش و شینیون میکنن. حتی 9 هم برسه تالار خوبه. میگه برق ارایشگاه رفته بود گیر کرده بودم 

مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687