واسه من اولش با خواب شروع شد . رویای صادقه میدیدم . یعنی همونجایی که خوابیدم بیدار میشدم یه سری چیزا میدیدم باز میخوابیدمو دوباره بیدار میشدم نمیفهمیدم خواب بودن یا واقعیت چون کاملا مثل واقعیت بود حتی لباس هایی که پوشیده بودم و یا موقعیت اتاقو وسایلاشو ...
بعد کم کم اثار بدش تو زندگیم پیدا شدن انرژی منفی کل زندگیم رو گرفته بود همش دعوا بود تو خونمون اصلا از خونم بدم میومد ...
در خونه باز میشد خود به خود ... یبار دیدم یکی رفت تو اتاق حتی حرکت دستشو دیدم اما بعد که اتاقو گشتم چیزی نبود .
یبار صبح زود پام رو گرفت جای انگشتاش روی مچ پام بود اما خودش نبود ...
یبار هم توی راهروی خونمون دیدم اینم نمیدونم خواب بود یا واقعیت .. خیلی خیلی قدش بلند بود . میگن هر چی قدش بلندتر باشه قویتره . بعضیاشونم خیلی کوتاهن .