با شوهرم جفتمون رژيم گرفتيم من سر شب يدونه تخمو مرغ شكوندم خوردم، اون از سركار كه اومد گفت گشنمه خودش بادمجون كبابى كرد بعد بهش پوره گوجه با روغن دنبه هم زد، من از روغن دنبه متنفرم يعنى هر موقع بوى روغن دنبه بياد اوق ميزنم، بعدم من سير بودم به زور قاشق پر كرد گفت فقط يه قاشق بخور معركع شده ازين حرفا هرچى گفتم نميخورم به زور گفت بچش خوشمزه شد، بعد يه قاشق خوردم بوى روغن دنبه رفت تو مغزم اوق زدم اينم ناراحت شد ظرف غذاشو ريخت تو سطل آشغال بهم چرتو پرتم گفت رفت تو اتاق درو كوبيد
الان من چه تقصيرى دارم بخدا ديگه خسته شدم ازين اخلاقاى گندش😔