چیکار کنم بخدا دیگ کم اول بدم امشب عقد دختر دارم بود مامانم میگفت خاک تو سرت همسن تو خیلی ناراحتم همش ۱۷ سالمه هرروز عین ی زن بیوه تو خونم ن میتونم جایی بدم یعنی اجازه نمیدن شدم مثل ی کلفتی تو خونه اصلا نمیخندم اصلا شاد نیستم س خواستگار خیل بی عالی کارمند انتظامی بازاری برام اومد خوشگل ک هستم خانواده وضعش خوبه ولی پوستم سبزش هر س نفرشونم گفته بودن پوست تیرس خیلی هر س دفع حالم بد میشد وقتی میرفتن دیگنمیومدن ااالانم نمیدونم چیکار کنم دعام مامانم برام کرد ولی بی جواب صبحت میبینم خواهرم می ره مدرسه غصه میخورم مامانم میگ شکم بیاد باید ترو داد رفت همش میگم خدایا کجایی کجایی بی مک من چیکار کردم ک باید این همه کتک بخورم فروش بشنوم