مثلاً «غلام» نامی است و یا شاید بهتر باشد بگوییم پیشوند برخی از نامهایی است که هرگز در زبان عربی از آن استفاده نمی شود. اما غلامعلی و غلامحسین و غیره درمیان ما ایرانیان بسیار رایج بوده است! هرگز یک عنصر عرب را نمی بینید که اورا غلام بنامند! و این بدین خاطر است که اعراب معنی غلام را می*دانند و ما نمیدانسته*ایم. غلام از ریشه غلم می*آید که به معنای بهره*وری جنسی است! و غلام به پسربچه*هایی می*گفتند که اعراب از آنها استفاده جنسی می*نموده*اند! بغلط به ما گفته*بودند که غلام یعنی نوکر وبرده و بنده! درصورتیکه درزبان عربی، عبد میشود برده و نوکر را خادم میگویند! غلام وکنیز همطراز و همراهند!! از کنیزان نیز بهره جنسی وخانگی می*برده*اند و از غلام بچه ها نیز!!
ام کلثوم: ام یعنی مادر و کلثوم به فرزند خیکی و چاق اطلاق میشود
. حفصه: هسته خرما و یا زن سیاه و زشت .
خدیجه: به سقط جنین شتر میگویند .
بتول: زنی که هوس مرد و همخوابگی دارد.
سمیه: از سم می آید و به اندازه زهری که در چیزی باشد میگویند
. سکینه: که مسکین نیز با این نام هم خانواده می*باشد، به بانوی گدا و خوار و بیچاره میگویند .
رقیه: که از ریشه رق می*آید، به معنای افسون و جادو و نیرنگ است.
عذرا: به هرآن چیزی که سوراخ نشده باشد میگویند.
فاطمه: از فطم می*آید و به بچه شتر ماده از شیرگرفته*شده* میگویند.
جعفر: ماده شتری که شیر بسیار داشته باشد.
ذبیح: به هرچارپایی که گلویش را ببرند میگویند. ذبح شده یعنی گلو بریده .
باقر: که از خانواده بقره می*باشد به گاو نر چاق میگویند و اعراب جاهلی به کسی که خیلی چیز می*فهمیده است نیز میگفته. باقرالعلوم یعنی طرف همچون گاو چیز میداند.
عباس: از عبس می*آید به معنای اخمو، ترشرو، ترسناک و بدخو.
عثمان: بچه مار .
کاظم: از کظم می*آید و به معنای لال بودن، گنگ و بی*زبان و خاموش . هاشم: به نان فروش دوره*گرد می*گفته اند!
حیدر: این نام مخلوطی است از عربی و پارسی، حی یعنی زنده و در یعنی دریدن! حیدر به کسی گفته اند که انسانها را زنده زنده پاره میکرده است.
صغری: کوچک و پست و اصغر نیز از همین خانواده و ازریشه صغرا است، به معنای کوچکتر است.