بابای من خیلی سال پیش توی یک شرکتی کار میکرد و مدیر حسابداری شرکت بود ، توی اون شرکت دونفر دیگه هم بودن که هی میومدن و زیراب بابامو میزدن و پشت سر بابام بد میگفتن ، بنده خدا بابام فقط میگفت می سپارمشون به خدا ، بعد به ناحق بابام اخراج کردن و مامانم و اینا مجبور شدن برن ی شهر دیگه و توی اونجا ، ناخوداگاه برای بابام همزمان سه شغل خوب پیدا شد ، بابام رفتن سرکار و خداروشکر الان بعد بیست و هشت نه سال وضمون بد نیست و پولی که بابام اورده ، حلاله اما چند وقت پیش مامانم ، زن همونی که زیراب بابامو زده بود ، دید ، زنش تعریف میکرد میگفت بدبخت شدیم ، هم خودم و هم شوهرم ، هردوتا هم معتاد شده بودن و زنه تازه از زندان اومده بود بیرون و شوهرشم توی زندان بود ، اونوقت بود که واقعا فهمیدیم خدا میبینه و چوب خدا بیصدا است
نه زندگی راحت آسفالتشون میکنه... من کنکور تجربی بودم سال اول پرستاری اوردم نرفتم سال دوم ازدواج کردم همه شروع کردن تیکه پرونی که دختر عمه ت پزشکه و تو چی شوهر کردی اون به همه جا میرسه .. حالا همون دختر عمه سه بار ازدواج کرده ناموفق اخریش با یه پسر۲۰ساله بود درحالی که خودش۳۸ سالشه.. و این مثل بمب ترکید و دختره اعصابشو از دست داده.. با خونوادش حرف نمیزنه تو بیمارستان بخاطر اعصاب بستری میشه و و و و و... بازم بگم؟؟؟
😍ما قدبلندا واژه ای به نام "این" نداریم چون از ارتفاعی که ما نگاه میکنیم همه چی "اونه"😍😁آقایوننننننن داداشام،گوفته باشم،اینجه باس ماس.. یعنی کلش باس ماس. این تاپیک و اون تاپیک لایک و کامنت ماس ماس.یعنی سااایت کلوهومش ماس ماس.. آبجیا فدا مدا
😍ما قدبلندا واژه ای به نام "این" نداریم چون از ارتفاعی که ما نگاه میکنیم همه چی "اونه"😍😁آقایوننننننن داداشام،گوفته باشم،اینجه باس ماس.. یعنی کلش باس ماس. این تاپیک و اون تاپیک لایک و کامنت ماس ماس.یعنی سااایت کلوهومش ماس ماس.. آبجیا فدا مدا
یکی بود زن بابای شوهرشو خیلی اذیت میکرد.یسره میگفت ما با پیرمرد و پیرزنا بیرون نمیریم.(سن زن بابا کم بود مثلا ۳۹ بود)یا میگفت باباش سر خوشه که زن گرفته.کلا چرت و پرت زیاد میگفت.شاید باورتون نشه در عرض چند ماه مامان خودش سرطان بدخیم گرفت در عرض یکسال فوت کرد😔😔
کلی لباسای شیک و مناسب با ارسال رایگان دارم.سه سال که فروش اینترنتی دارم پیجم به تازگی زدم یسر بزن ضرر نمیکنی mezon.mahasa
نه زندگی راحت آسفالتشون میکنه... من کنکور تجربی بودم سال اول پرستاری اوردم نرفتم سال دوم ازدواج کردم ...
وای😐😐😐😐منم بخاطر کنکورم خیلی سرکوفت خوذدم وهمش میگفتن دختر داییت رفته خارج اون حتما یچیزی مبشه و تو ن اخرم دس از پا درازتر اومد بازم نشست بخونه بازم سرکوفت زدن ب من ک ببین ارادشو حتما میاره امسال ولی هیچی نیاورد با اینک همه معلماشو خصوصی و تک نفره تو خونه گرفته بود رف دانشگا ازاد ولی من ک فقط یماه خوندم برا کنکور دبیری فیزیک اوردم