از وقتی بابام و داداشام رفتن کربلا مامانم غذا درست نمیکنه، همیشه همینه کلا اونا خونه نباشن نمیپزه
از ساعت 2 ظهر تا 8/30 شب ازین روضه به اون روضه رفته
دستپختشم افتضاح ، ینی واسه مهمون خوب میپزه واسع مارو سمبل میکنه
اعصابمو ریخته بهم
میگم اگه شاغل بودی یا محصل یچیزی
من با اونی که مجردی زندگی میکنه چه فرقی دارم اخه
مسافراتاشم راحت میرن من خونه تک میمونم ، چون هم شاغلم هم محصل
بعد میگه خاله راست میگه تو خدات شکمه
میگم همون خاله بخاطر بچه هاش مسافرتشو کنسل میکنه نه مثل تو ادم حساب نمیاری
الانم قهر کرده رفته بیرون الان اومد