سرد شدم از شوهرم و زندگی باهاش ب خاطر رفتاراش..
من عقدم سه ساله ی عاشق معشوق بودیم البته الان فک میکنم من عاشق بودم و اون فقط ب خاطر قیافم جذبم شده بود و میخاس هرجور شده بدستم بیاره
بدبینه باخانوادش میرم بیرون یا سفر دامادشونم هس همش تو بیرون وتفریح ک آدم میخاد دودقع خوش باشه قهر میمنه و بداخلاق میشه ک تو خیرگی میکنی😐 نگاه دامادمون کردی
هر دفه میگم این آخرین باره باهاش میرم بیرون اما باز میاد میگ بریم منم راه میفتم دنبالش. زهر مار میکنه سفرو تفریحمو نمی دونم درک میکنین یا نه اما خسته شدم دلم میخاد جدا شم اما عرضه قدم اول ندارم خانوادمم پشتمن و اونو شناختن.از طرفیم تا میاد منت کشی خر میشم اما ایندفه خیلی داغونم خیلی